خاطره ای از جورج برنارد شاو

جورج برنارد شاو 

روزی در یک محفل مردی خیلی چاق سراغ برناد شاو که خیلی لاغر مردنی بود رفت و    گفت : آقای برناد شاو ! وقتی من شما را می بینم فکر می کنم در اروپا قحطی افتاده است  برناد شاو هم سریع جواب می دهد : بله ! من هم هر وقت شما را می بینم فکر می کنم عامل این قحطی شما هستید

جورج برنارد شاو

آرزو دارم که تا آخرین رمق وجود من ثمر بخش باشد و هنگامی بمیرم که از من هیچ خدمتی ساخته نباشد

جورج برنارد شاو

علت بدبختی و بیچارگی ما داشتن فرصتهای زیاد است که صرف تفکر درباره خوشبختی و بدبختی می گردد

جورج برنارد شاو

انسانها یگانه حیواناتی هستند که من از آنها سخت وحشت دارم

جورج برنارد شاو

فضیلت پرهیز از رذیلت نیست بلکه بی میلی نسبت به ان است

جورج برنارد شاو

حکومت استبدادی را بتها تشکیل می دهند و حکومت دموکراسی را بت پرستان

جورج برنارد شاو

عقل است که بزرگترین مخترین توسط آن به کرات راه یافته اند

جورج برنارد شاو

پول علاج گرسنگی را می کند ولی درمان اندوه و درد نیست

جورج برنارد شاو

ملت از راه آزادی به تعلیم و تربیت دست می یابد نه برعکس