ژان دارک

نداهایم به من گفتند که خطای بزرگی مرتکب شدم که اعتراف به اشتباه بودن اعمالم کردم. هر چیزی که در روز چهارشنبه گفتم به خاطر ترس از آتش بود 

یکشنبه ۲۸ ماه مه سال ۱۴۳۱

ژان دارک

شما ادعا می‌کنید که قاضی من هستید. من نمی‌دانم که واقعا هستید یا نه. ولی به شما می‌گویم که حواستان را خوب جمع کنید که به اشتباه قضاوت نکنید، چرا که خودتان را در معرض خطر بزرگی قرار داده‌اید. من به شما هشدار می‌دهم، پس اگر خداوند به خاطر این کار شما را مجازات کرد من وظیفه خودم را با اخطار به شما انجام داده‌ام 

محاکمه در روآن

ژان دارک

ولیعهد بزرگوار، من ژانِ دوشیزه هستم. پادشاه آسمان مرا فرستاده تا شما و قلمروتان را یاری کنم 

در حضور شارل هفتم در دربار وی واقع در شینون

ژان دارک

حتی اگر صدها پدر و مادر (تعمیدی) داشتم و دختر پادشاه بودم باز هم باید می‌رفتم 

زمان اقامت در شهر وکولور

ژان دارک

تا قبل از اواسط ماه روزه باید نزد دوفن بروم حتی اگر پاهایم تا زانو سائیده شوند 

 

در زمان اقامت در شهر وکولور

ژان دارک

اگر محکوم شده و به دادگاه آورده شوم، و ببینم که مشعل را روشن و هیزم‌ها را آماده می‌کنند و جلاد آماده‌است که آتش را برافروزد، حتی اگر در میان شعله‌های آتش باشم باز هم چیزی به غیر از این نخواهم گفت و تا لحظه مرگ حرفم همین چیزی است که در این دادگاه گفته‌ام 


این جمله اش منو یاد دادگاهی اخیر ابطحی و عطریانفر میاره 

ژان دارک

مرا پیش خداوند بفرستید، همان‌کسی که از پیش او آمده‌ام

ژان دارک

من میدانم که انگلیسی‌ها مرا خواهند کشت چرا که فکر می‌کنند بعد از مرگ من قلمرو فرانسه را به دست خواهند آورد ولی اگر صدهزار نفر به تعداد سربازانشان اضافه شود باز هم به فرانسه دست پیدا نخواهند کرد

ژان دارک

از هیچ چیز جز خیانت نمی‌ترسم