بیوگرافی محمد على موحد در ادامه مطلب

.

مورخ، محقق، مترجم و مصحح. متولد ،۱۳۰۸ تبریز
دکتراى حقوق خصوصى، دانشگاه تهران
بیش از ۳۰سال سابقه تدریس در دانشگاههاى مختلف ایران
برنده جایزه کتاب سال۱۳۶۹ به خاطر تصحیح و تنقیح مقالات شمس تبریزى
برنده جایزه کتاب سال به خاطر تألیف کتاب «خواب آشفته نفت» در دو جلد
برنده جایزه اندیشه به خاطر تألیف کتاب «در هواى حق و عدالت»
برخى از آثار تألیفى او عبارتند از: سیرالملوک از فضل الله روزبهان خنجى (تصحیح و تنقیح)
مبالغه مستعار (بررسى اسناد وزارت خارجه بریتانیا درباره مالکیت جزایر سه گانه ایرانى)، مقالات شمس تبریزى (تصحیح و تنقیح)، شمس تبریزى، ابن بطوطه، خواب آشفته نفت و ...
برخى از آثار ترجمه او عبارتند از : سفرنامه ابن بطوطه ، مالیات سرانه و تأثیر آن در گرایش به اسلام (دانیل دنت)، خزران (آرتور کستلر)، چهار مقاله در آزادى (ایزایابرلین) و...
از وى مقالات متعددى در زمینه هاى گوناگون از جمله معارف اسلامى و مباحث حقوقى در نشریات مختلف از جمله مجله کانون وکلاى دادگسترى ، مجله راهنماى کتاب، سخن، یغما، جهان کتاب و غیره به چاپ رسیده است.


نوشتن درباره بزرگى که رندانه به عالم و اسبابش خنده مى زند کار صعب و دشوارى است و از آن دشوارتر نگریستن به احوال مردى است که شاید سرآمد مردان است از باب پژوهش و از بابت نگارش . از همین روست شاید که هر کس که مى خواهد از محمد على دیلمقانى موحد معروف و مشهور به محمد على موحد بنویسد ، در مى ماند که چه بنویسد؟
از کسى که درس خوانده حقوق است و پژوهشگر تاریخ و مصحح و منقح آثار بزرگى که فخر مؤلفش است و صد البته فراموش نباید کرد کار صعب او را در ترجمه آثار بزرگ فلسفى.


این است که مى گوییم نوشتن از محمد على موحد سخت دشوار است . با این همه نمى شود مهرگانى باشد و موحد در آن نباشد . مردى که از اهالى آذربایجان است و در سختکوشى و تیزهوشى میراث دار پدران بزرگ و اهل فضل خویش است و در تلاش و پشتکار و خستگى ناپذیرى از همان آبشخورى خورده و مى خورد که بزرگان آذرى زبان ایران زمین نوشیده اند و سیرى نپذیرفته اند .
اینکه مى گوییم سختکوشى از آن اوست که محمد على موحد سالیان سال براى تصحیح و تنقیح «مقالات شمس» زحمت سفر و دشوارى گشتن و جست و جو را به جان مى خرد تا کارى کند کارستان و بایسته شمس تبریزى چه براى به سرانجام رساندن این امر خطیر که محتاج وسعت اطلاع و احاطه ذهن و دقت نظر و وسواس علمى فراوان است تنها از عهده امثال محمد على موحد بر مى آید نه پیادگان اندک مایه اى چون ما.


محمد على موحد اما ارادت ویژه اى به همشهرى اش دارد و همین ارادت او را به مجال پژوهش در باب شمس مى کشاند . خودش درباره انگیزه هایش از پرداختن به شمس مى گوید: خود غریبى در جهان چون شمس نیست . سالها پیش که بر سر مزار مولانا با اوراق آشفته و سردرگم مقالات شمس مشغول بودیم این گفته سوزناک مولانا را در دل مکرر مى کردیم و بر این غربت بى مانند که نزدیک به هشت قرن ادامه یافته است مى اندیشیدیم.


در طول این مدت دراز مجلدات ضخیمى از سوى اهل تحقیق به عنوان شرح مثنوى و مولانا نوشته آمد .
ولى از کسى که مولانا این همه گفتار خود را صداى او مى دانست یادى نشد . گاهى شیادانى از مبتدعان از رق پوش زرق فروش که از راه و رسم شمس به کلى بیگانه بودند به نام او دکانهاى نوآراستند و علمها و کتلها را برافراشتند.


فى الواقع غربت شمس چنان بود که برخى از اهل علم وجود تاریخى او را یکسره منکر بودند و برخى دیگر وى را مردى عامى از زمره قلندران بى سر و پا مى پنداشتند که مولانا نام او را بهانه طبع آزمایى و غزل پردازى کرده است . از همین رو شاید باید کشف دوباره شمس را مرهون زحمات مخلصانه محمد على موحد دانست .

گرچه خود او در این راه خضوع و تواضع بى مانندى را به کار مى گیرد تا بلکه ارج و اجرگذشتگان را بالاتر ببرد که اگر تلاش بى شائبه او نبود ، مقالات شمس هم نبود . گرچه نسخه هاى خطى مقالات را محققینى چون «رتیر» و «عبدالباقى گلپینارلى» از زوایاى کتابخانه ها بیرون کشیدند و معرفى کردند و مرحوم فروزانفر نخستین محقق ایرانى بود که پس از دریافت عکسى از نسخه مقالات به ارتباط عجیب مطالب آن با مثنوى مولانا توجه داد ، اما تلاش کم نظیر و دقت فراگیر محمد على موحد بود که مقالات شمس را لااقل در زبان فارسى دوباره زنده کرده و حالا من و امثال من مى توانند به راحتى هرچه تمام و در آرامش و آسایش کنام خود به مطالعه و تحقیق درباره آن بپردازند.


کارسترگى که موحد در این مجموعه انجام داده است نجات مقالات شمس از پریشانى و از هم گسیختگى مقالات است. خودش در این باره مى گوید: در میان مجموعه هایى که از مواعظ و گفتارهاى سرسلسله گان طریقت مولوى به دست داریم تنها مقالات شمس است که از سواد به بیاض نینجامیده و به صورت مشتى یادداشت از هم گسیخته و نامنظم باقى مانده است . لیکن این سخنان با همه آشفتگى ها و ناتمامى ها ، چون الماس در میان مقالات دیگر مى درخشد... مقالات شمس سرتاسر وجد و حال و شور و نشاط است .

جملات آن با همه شکستگى و درهم ریختگى ، از صفا و جاذبه خیره کننده اى سرشار است . احساس گرمى و روشنایى و وسعت خاصى در سرتاسر آن موج مى زند . گفتار شمس با همه سادگى و بى پیرایگى نغز و شیرین و آبدار است. وقتى او سخن در مى آید خیال مى کنى که مولانا شعر مى سراید . بیانى پر نشئه و آهنگ ، تنیده از تار و پود طنز و تمثیل ، خالى از هر گونه تکلف و فضل فروشى پر از خیالهاى رنگین و اندیشه هاى بلند، لبریز از روح و حرکت.


و البته تمام تلاش مصحح و منقح این مقالات نجات و دوباره سازى و رهایى آن از شکستگى ها و درهم ریختگى هاست و چه تلاش پرثمرى و چه کوشش پر فایده اى. کار اصلى محمد على موحد نظم و نسق دادن به آن همه پراکندگى است و الحق و الانصاف که سخن گزاف نیست اگر بنویسیم که او خوب و بسیار خوب از عهده این عهد بر آمده است و ما را با اثرى سرشار از دقت و صلابت روبرو مى سازد .  

 

1 

 

با این همه شهرت محمد على موحد همه به تصحیح و تنقیح نیست بلکه او عرصه عمل در صفحات دیگر علوم به ویژه تاریخ نیز دارد و معروفترین و مشهورترین اثرش در این میان کتاب دوجلدى ارزنده و ذى قیمت خواب آشفته نفت است . موحد براى نوشتن این کتاب همان صبر و حوصله اى را به خرج داده که در مقالات شمس . از همین روست شاید که هر دو کتاب برنده جایزه کتاب سال جمهورى اسلامى شده اند . او کار پژوهش براى تألیف کتاب «خواب آشفته نفت» را از اوایل انقلاب آغاز کرده است . گرچه خودش مى گوید: همانطور که در مقدمه کتاب اشاره کرده ام اوایل انقلاب از مرحوم حسیبى کارشناس نفت دوره مصدق درباره ملى شدن صنعت نفت و ماجراهاى آن پرسیده ام. این نشان مى دهد که این سؤال همیشه براى من وجود داشته که چطور شد که نهضت ملى وا رفت . از او پرسیدم آیا درباره آن روزها یادداشت هایى هم دارد که داشت . این نشان مى دهد که یک خارخارى به قول علماى قدیم ، از همان زمان در دل من بوده و ادامه داشته . بنابراین هرچه مى دیدم یادداشت مى کردم و توجهى کردم و در حافظه نگه مى داشتم.


البته محمد على موحد علاوه بر آنکه موفق شده است با انتشار این کتاب دو جلدى اثرى را به بازار نشر برساند که به کمک آن مى توان بى طرفانه تر و بهتر وقایع ملى شدن صنعت نفت و کودتاى ۲۸ مرداد را مورد ارزیابى و قضاوت قرار داد با این حال تحلیلگرى باریک بین و نکته سنجى تمام عیار است . چنانچه درباره نگاه ما به وقایع گذشته مى گوید: ما الان که به وقایع گذشته نگاه مى کنیم نگاه و داورى مان نسبت به چیزى که پنجاه سال پیش اتفاق افتاده ضرورتاً همان داورى نیست که در زمان واقعه داشته ایم. گذشت زمان است که روشن مى کند آن واقعه چقدر قابل توجیه بود، چقدر معقول بود و از این حرفها.
با این همه او در کتاب خودش اشاره اى به موضوع نمى کند که تنها راه پیش روى جریان ملى شدن نفت در ایران انجام یک کودتا باشد .

 به عنوان یک پژوهشگر شاید او راه صواب را انتخاب کرده باشد . به هر حال خودش مى گوید: اینکه راه دیگرى هم در برابر ایران آن روز به جز کودتاى آمریکایى بوده یا نه ، «من در کتاب به این قسمت نپرداخته ام و برخود لازم نمى دانستم که دراین باره حکم بکنم و چیزى بنویسم.» البته او جواب این سؤال را بى پاسخ نمى گذارد و مى گوید: اینکه واقعاً در آن روزها راه حل دیگرى هم وجود داشت یا نه، من در کتاب هم گفته ام که اگر مصدق در کودتاى ۲۸ مرداد فراخوان مى داد و جلوى کودتا را مى گرفت بعد چه اتفاق مى افتاد. این تصمیم را گرفته بودند و در صورت شکست کودتاى ۲۸ مرداد بعدها این کار تکرار مى شد و جز خونریزى بیشتر حاصلى نداشت . به نظر من مصدق خیلى عاقلانه عمل کرد و فراخوان نداد و مردم را به خیابان نریخت وجلو خونریزى را گرفت . خودش را به خطر انداخت ولى مشروعیت نهضت را حفظ کرد .


واقعیت این است که محمد على موحد در کتاب خواب آشفته نفت چنان از عهده تاریخ برآمده که هیچ شک و شبهه اى براى خواننده به وجود نمى آورد که نویسنده مثلاً تمایلى به مصدق داشته یا برعکس تضادى با او. این حقوقدان برجسته به خوبى از عهده قضاوت درباره تاریخ برآمده است. چنانچه وقتى کتاب را مى خوانى خواب از کله ات مى پرد و از خود مى پرسى «چه بلایى که بر سر مملکت و سرزمین من نیامده است؟ فى الواقع گزارش محمدعلى موحد خواب را از چشم آدمى مى رباید. درباره آموختن از تاریخ خود موحد مى گوید: «به قول قرآن «نه دنیا به آرزوى شما مى چرخد، نه به آرزوى اهل کتاب.» دنیا سیر خودش را مى کند، زمین و زمان مطابق میل من که نمى چرخد! بنابراین من که در بن بست گیر کرده ام به نوعى باید خودم را از بن بست برهانم تا بعد بتوانم نفس تازه کنم و راه خودم را از سر بگیرم. این باز شکارى نیست. راه کار را بلد بودن و با افق باز به عالم نگریستن است و تاریخ را خوب فهمیدن است. گذشته گذشته است. چه ما موافق باشیم، چه مخالف. گذشته است. ولى گذشته را خواندن و درباره گذشته اندیشیدن باید این فایده را داشته باشد که براى امروزمان ازش چیزى بیاموزیم... شما فرسوده مى شوید. باید قواى خودتان را در نظر بگیرید. نباید بگذارید که از نفس بیندازندتان تا بعداً شرایط طرف را قبول کنید.»


البته محمدعلى موحد پس از چاپ این کتاب دوجلدى ارزنده، کتابهاى دیگرى را هم درباره صنعت نفت و ملى شدن آن و کودتاى ۲۸مرداد نوشت و این بار او نه یک مورخ جامع القلم که شولاى یک حقوقدان برجسته را به تن کرد و دو کتاب ارزنده «نفت ما و مسائل حقوقى آن» و «درسهایى از داورى هاى نفتى» را روانه بازار کرد تا اداى دینى هم به خاستگاه خود در دانشگاه تهران بکند و پس از سالها تدریس و استادى یادگارى هم در این عرصه از خود به ثبت برساند. هرچند که پیش از آن نیز با نوشتن مقاله هاى متعددى در زمینه هاى مرتبط با مباحث حقوقى در نشریات مختلف از جمله مجله کانون وکلاى دادگسترى، گامى در این جهت برداشته بود، اما این بار آموزه هاى آن در حوزه حقوق نفتى نشان از جامعیت علمى و گستره نظرى اش داشت.


محمدعلى موحد فارغ از سیماى تحقیقى و تألیفى اش، مترجم گرانسنگى نیز هست و تسلط او بر زبانهاى عربى و فرنگى کمک شایانى کرده است تا او بتواند آثار ترجمه اى گرانبهایى را از خود به یادگار بگذارد که سفرنامه ابن بطوطه و خذران از آرتورکستلر و کتاب معروف ایزایابرلین یعنى «چهار مقاله در آزادى» از این دست هستند.


از جمله کتابهاى معروف حقوقى «محمدعلى موحد» نیز کتاب «در هواى حق و عدالت»اش است که در ده فصل و ۶۵۴ صفحه نوشته شده و به موضوعاتى از قبیل حق چیست، حق، قانون، دولت، عدالت و... مى پردازد و نگرشهاى تازه اى را در بحث عدالت، سوءاستفاده از حق و قدرت و... به دست مى دهد و به بررسى آرا و نظریات فیلسوفان و بنیانگذاران مکاتب فلسفى جدید درباره حق، حقوق و قانون مى پردازد. این کتاب به پاس زحمات ارزنده مؤلفش پس از انتشار برنده جایزه اندیشه شد.


یکى از بزرگان مورد علاقه محمدعلى موحد (همانند شمس تبریزى) شهاب الدین سهروردى است. چنان که درباره اش گفته است: روح سیاست در آثار سهروردى دیده مى شود و قتل او هم شاید به دلیل مواضع سیاسى او در نحوه حکومت ادارى باشد. موحد نسبت شیخ اشراق و شمس تبریزى را مورد بررسى قرار مى دهد و مى گوید: شمس تبریزى درباره شیخ شهاب سهروردى مى گوید: آن شهاب را آشکارا کافر مى گفتند، آن سگان و از این نکته چنین استنباط مى شود که در آن زمان هنوز شیخ اشراق را بى دین مى دانستند.


او با تأکید بر آنکه ابن عربى و شیخ اشراق به شاخه عرفان نظرى تعلق دارند، ابن عربى را مردى مى داند که مانند شیخ اشراق بسیار تأثیرگذار است و با این همه نام نبردن ابن عربى از سهروردى را تأمل برانگیز مى داند و مى گوید: جالب اینجاست که ابن عربى از سهروردى حتى سخنى به میان نمى آورد ولى شارحانش تا آنجا که من اطلاع دارم با سهروردى برخوردى ستیزه جویانه داشته اند. البته از نظر او شمس دفاع برخلاف ابن عربى دفاع جانانه اى از سهروردى داشته است و در این باره گفته: شمس درباره شیخ اشراق مى گوید: این شهاب مى خواست که درم و دینار را برگیرد که سبب فتنه و بریدن دستها و سرهاست. او مى خواست معاملات خلق به چیزى غیر از سیم و زر باشد. در حقیقت از نظر او شمس طرح وسیعى براى تغییر ساختار اجتماعى سیاسى دولتها دارد.


شخصیت علمى و فرهنگى محمدعلى موحد از چنان جامعیت و کاملیت کم نظیرى برخوردار است که پرداختن به تمام جنبه هاى آن در این مجال، ممکن نیست چه رسد به ذکر زندگى و مناقب و شرح کامل آثارش. امید که در فرصتى مغتنم تر به این مقال پرداخته شود. با این حال مهرگان به خود مى بالد که امروزش را به پژوهشگرى جامع، مورخى کامل، مترجمى دقیق و حقوقدانى فصیح اختصاص داده است.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد